[فعل]

hacer

/aθˈɛɾ/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته: hice] [حال: hago] [گذشته: hice] [گذشته کامل: hecho]

1 انجام دادن کردن

  • 1.Haz los deberes.
    1. تکالیفت را انجام بده.

2 درست کردن ساختن

  • 1.Hoy les enseñaré a hacer su propio sitio web.
    1. امروز به شما یاد خواهم داد که وبسایت خودتان را بسازید.

3 شدن (hacerse)

  • 1.Su sueño era hacerse dentista.
    1. رؤیای او دندان‌پزشک شدن بود.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان