[عبارت]

hacer trampa

/aθˈɛɾ tɾˈampa/

1 جر زدن تقلب کردن

  • 1.No quiero jugar con Jorge a las cartas porque siempre hace trampa.
    1. من نمی‌خواهم با "خورخه" پاسور بازی کنم، زیرا همیشه جر می‌زند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان