Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . تاریخ
2 . داستان
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la historia
/istˈɔɾja/
قابل شمارش
مونث
[جمع: historias]
1
تاریخ
1.Quiere estudiar historia y dedicarse a la enseñanza.
1. او میخواهد تاریخ بخواند و شغل تدریس را ادامه دهد.
2
داستان
قصه
1.La película cuenta la historia de una mujer que ha perdido a su hijo.
1. فیلم داستان زنی را تعریف میکند که فرزندش را گم کردهاست.
کلمات نزدیک
sala de lectura
semestre
ensayo
tarea
lección
ciencias
física
química
arte
inglés
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان