[اسم]

la indemnización

/ˌindemnˌiθaθjˈɔn/
غیرقابل شمارش مونث

1 مزایای پایان‌خدمت

  • 1.No recibí indemnización porque renuncié voluntariamente.
    1. من مزایای پایان‌خدمت نگرفتم، زیرا داوطلبانه استعفا دادم.

2 خسارت دیه

  • 1.El accidentado reclamó indemnización por daños personales.
    1. قربانی تصادف به‌خاطر آسیب فردی درخواست دیه کرد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان