Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . زودهنگام
2 . پیش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
anticipado
/ˌantiθipˈaðo/
قابل مقایسه
[حالت مونث: anticipada]
[جمع مونث: anticipadas]
[جمع مذکر: anticipados]
1
زودهنگام
1.El gobierno convocó elecciones anticipadas.
1. دولت انتخابات زودهنگام برگزار کرد.
2
پیش
قبلی
1.Realizamos un pago anticipado de $200.
1. ما یک پیش پرداخت دویست دلاری انجام دادیم.
کلمات نزدیک
prestación
disponibilidad
multinacional
jornada
indemnización
digno
indigesto
conservante
precocinado
nutriente
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان