Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . پیشپخت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
precocinado
/pɾˌekoθinˈaðo/
غیرقابل مقایسه
[حالت مونث: precocinada]
[جمع مونث: precocinadas]
[جمع مذکر: precocinados]
1
پیشپخت
نیمهآماده
1.Mi hijo vive solo y se alimenta de platos precocinados.
1. پسرم تنها زنندگی میکند و غذاهای نیمهآماده مصرف میکند.
کلمات نزدیک
conservante
indigesto
digno
anticipado
prestación
nutriente
bollería
industrial
pudrir
caducado
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان