[فعل]

interpretar

/ˌintɛɾpɾetˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: interpreté] [حال: interpreto] [گذشته: interpreté] [گذشته کامل: interpretado]

1 تفسیر کردن درک کردن، برداشت کردن

  • 1.Ahora que tenemos los datos, hay que interpretarlos.
    1. اکنون که داده‌ها را در اختیار داریم، باید آنها را تفسیر کنیم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان