Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . تفسیر کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
interpretar
/ˌintɛɾpɾetˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: interpreté]
[حال: interpreto]
[گذشته: interpreté]
[گذشته کامل: interpretado]
صرف فعل
1
تفسیر کردن
درک کردن، برداشت کردن
1.Ahora que tenemos los datos, hay que interpretarlos.
1. اکنون که دادهها را در اختیار داریم، باید آنها را تفسیر کنیم.
کلمات نزدیک
espectáculo
dopaje
jamón serrano
suciedad
sociedad
motociclismo
reventa
bolero
casete
folclore
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان