[اسم]

el invierno

/imbjˈɛɾno/
قابل شمارش مذکر
[جمع: inviernos]

1 زمستان

  • 1.Boston se pone muy frío durante el invierno.
    1. "بوستون" در زمستان بسیار سرد می‌شود.

2 فصل پرباران فصل پربارش

  • 1.Llegamos a Ecuador en pleno invierno.
    1. ما وسط فصل پربارش به اکوادور رسیدیم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان