[اسم]

la primavera

/pɾˌimaβˈɛɾa/
قابل شمارش مونث
[جمع: primaveras]

1 بهار

  • 1.Aquí llueve mucho en primavera.
    1. اینجا در بهار خیلی باران می‌بارد.

2 پامچال (گیاه‌شناسی)

  • 1.Para celebrar su décimo aniversario, le dio a su esposa diez primaveras.
    1. او برای جشن‌گرفتن دهمین سالگرد ازدواجشان، به همسرش ده گل پامچال هدیه داد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان