Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . به مسافرت رفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
ir de vacaciones
/ˈiɾ ðe βˌakaθjˈones/
1
به مسافرت رفتن
به تعطیلات رفتن، سفر کردن
1.¿Adónde tienes pensado ir de vacaciones este verano?
1. تصمیم داری این تابستان کجا سفر کنی؟
کلمات نزدیک
globo
escala
colchoneta
casa rural
callejero
nevera portátil
parapente
pensión
turismo cultural
turismo de aventura
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان