[اسم]

el japonés

/xˌaponˈɛs/
غیرقابل شمارش مذکر

1 زبان ژاپنی

  • 1.Mi hermano esta estudiando japonés porque su empresa lo va a trasladar a Tokio.
    1. برادرم دارد زبان ژاپنی می‌خواند، زیرا شرکتش او را به توکیو منتقل خواهد کرد.
[صفت]

japonés

/xˌaponˈɛs/
غیرقابل مقایسه
[حالت مونث: japonesa] [جمع مونث: japonesas] [جمع مذکر: japoneses]

2 ژاپنی [وابسته به ژاپن و مردم آن]

  • 1.Me gusta mucho la comida japonesa, especialmente el sushi y la tempura.
    1. من عاشق غذاهای ژاپنی، به‌ویژه سوشی و تمپورا هستم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان