Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . بلند
2 . طولانی
3 . قدبلند
4 . باهوش (اسپانیا)
5 . طول
6 . دور (شنا)
7 . ضرب آهنگ آهسته و رو به تسریع (موسیقی)
8 . فیلم بلند
9 . برو
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
largo
/lˈaɾɣo/
قابل مقایسه
[حالت مونث: larga]
[جمع مونث: largas]
[جمع مذکر: largos]
1
بلند
1.Las mangas de esta camisa me quedan muy largas.
1. آستینهای این پیراهن برای من خیلی بلند است.
2
طولانی
1.La clase se me hizo muy larga hoy.
1. امروز کلاس بهنظرم خیلی طولانی آمد.
3
قدبلند
1.Nick es tan largo que no cabe en la cama de los hoteles.
1. "نیک" آنقدر قدبلند است که روی تخت هتلها جا نمیشود.
4
باهوش (اسپانیا)
informal
1.Amaia es una tía bien larga.
1. "آمایا" یک دختر بسیار باهوش است.
[اسم]
el largo
/lˈaɾɣo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: largos]
5
طول
قد
1.¿Me puedes anotar el largo del sillón?
1. میشود طول کاناپه را برای من بنویسی؟
6
دور (شنا)
طول استخر
1.Nadé diez largos esta mañana.
1. من امروز صبح ده بار طول استخر را شنا کردم.
7
ضرب آهنگ آهسته و رو به تسریع (موسیقی)
ضرب آهنگ آهسته و آزاد
1.El segundo movimiento del concierto abre con un largo.
1. دومین موومان کنسرت با یک ضرب آهنگ آهسته و آزاد شروع شد.
8
فیلم بلند
فیلم سینمایی
1.Vimos dos cortos y un largo en el festival de cine.
1. ما در جشنواره فیلم دو فیلم کوتاه و یک فیلم بلند دیدیم.
[حرف ندا]
largo
/lˈaɾɣo/
9
برو
گمشو
1.¡Largo de aquí!
1. از اینجا برو!
کلمات نزدیک
corto
seguro
cansado
solitario
orgulloso
redondo
pequeño
grande
cuadrado
curvo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان