Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . پوشیدن
2 . حمل کردن
3 . رساندن (با اتومبیل)
4 . همراهی کردن
5 . اداره کردن
6 . تحمل کردن
7 . ختم شدن
8 . بردن
9 . بودن (برای بیان زمان)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
llevar
/ʎeβˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: llevé]
[حال: llevo]
[گذشته: llevé]
[گذشته کامل: llevado]
صرف فعل
1
پوشیدن
1.Ella siempre lleva sus botas favoritas cuando nieva.
1. وقتی برف میآید، او همیشه چکمههای موردعلاقهاش را میپوشد.
2
حمل کردن
بردن
1.Lleva los platos sucios a la cocina.
1. ظرفهای کثیف را به آشپزخانه ببر.
2.Mi marido llevará las bolsas de la compra.
2. شوهرم کیسههای خرید را حمل خواهد کرد.
3
رساندن (با اتومبیل)
بردن
1.Te llevo a la estación si quieres.
1. اگر بخواهی، تو را به ایستگاه میبرم.
4
همراهی کردن
بردن
1.El mayordomo nos llevó a nuestra habitación.
1. سرخدمتکار ما را تا اتاقمان همراهی کرد.
5
اداره کردن
مدیریت کردن، کنترل کردن
1.Mi padre está enfermo, por lo que yo estoy llevando la empresa familiar en este momento.
1. پدرم بیمار است، برای همین در حال حاضر من دارم شرکت خانوادگیمان را اداره میکنم.
6
تحمل کردن
کنار آمدن
1.La profesora sabe llevar a los alumnos.
1. معلم میداند که چطور با دانشآموزان کنار بیاید.
7
ختم شدن
منتهی شدن، رسیدن
1.¿Sabes a dónde lleva este túnel?
1. میدانی این تونل به کجا میرسد؟
8
بردن
(llevarse)
1.Se llevó todas sus pertenencias consigo.
1. او تمام وسایلش را با خودش برد.
9
بودن (برای بیان زمان)
1.Llevo cuatro horas estudiando y todavía me queda mucho.
1. چهار ساعت است که دارم درس میخوانم و هنوز خیلی مانده.
کلمات نزدیک
jubilado
inteligente
hablador
gordito
goloso
mayor
moderno
raro
separado
serio
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان