[صفت]

mayor

/majjˈɔɾ/
غیرقابل مقایسه

1 بزرگ‌ترین (اندازه) بزرگ‌تر

  • 1.Elegimos la pizza mayor.
    1. ما بزرگترین پیتزا را انتخاب کردیم.

2 بزرگ‌ترین (سن) بزرگ‌تر، پیرترین، مسن‌ترین، پیرتر

  • 1.Con 101 años, Juan era el mayor del pueblo.
    1. با صد و یک سال سن، "خوان" مسن‌ترین فرد روستا بود.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان