Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . عینک زدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
llevar gafas
/ʎeβˈaɾ ɣˈafas/
1
عینک زدن
عینک به چشم داشتن
1.Estoy en el bar. Me encontrarás fácilmente porque soy el único que lleva gafas.
1. من در بار هستم. من را بهراحتی پیدا خواهی کرد، زیرا من تنها کسی هستم که عینک زدهام.
کلمات نزدیک
intentar
antipático
tolerante
amable
perder
chico
importante
famoso
colegio
edificio
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان