Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . مکانیک
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el mecánico
/mekˈaniko/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: mecánicos]
[مونث: mecánica]
1
مکانیک
تعمیرکار
1.Mi hermano es mecánico. A lo mejor podría arreglar tu carro a buen precio.
1. برادر من مکانیک است. شاید بتواند اتومبیلت را با قیمت خوب تعمیر کند.
کلمات نزدیک
fontanero
electricista
carpintero
orbrero
recepcionista
limpiador
jardinero
pescador
florista
dependiente
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان