[فعل]

nevar

/neβˈaɾ/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته: nevé] [حال: nievo] [گذشته: nevé] [گذشته کامل: nevado]

1 برف باریدن

  • 1.El invierno pasado nevó mucho.
    1. زمستان گذشته برف زیادی بارید.

2 روکش کشیدن (کیک و...)

  • 1.Voy a nevar los panqués y espolvorearlos con coco rayado.
    1. من می‌خواهم روی پنکیک‌ها روکش بکشم و رویشان نارگیل رنده‌شده بریزم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان