Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . پارک
2 . ناوگان
3 . تخت نردهدار
4 . مهمات (مکزیک)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el parque
/pˈaɾke/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: parques]
1
پارک
بوستان
1.Es un lindo día para irnos al parque.
1. روز بسیار دلنشینی برای این است که به پارک برویم.
2
ناوگان
1.Añadir coches eléctricos al parque de la compañía reducirá las emisiones de dióxido de carbono.
1. اضافهکردن اتومبیلهای برقی به ناوگان شرکت، انتشار دیاکسیدکربن را کاهش میدهد.
3
تخت نردهدار
تخت محافظدار
1.Mi bebé llora cuando lo dejo en el parque.
1. وقتی کودکم را در تخت نردهدار میگذارم، گریه میکند.
4
مهمات (مکزیک)
سلاح
1.Había suficiente parque para librar una guerra.
1. مهمات کافی به اندازه یک جنگ وجود داشت.
کلمات نزدیک
gimnasio
restaurante
bar
castillo
ruina
banco
fuente
pista de tenis
estadio de fútbol
campo de golf
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان