Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . بخشیدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
perdonar
/pˌɛɾðonˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: perdoné]
[حال: perdono]
[گذشته: perdoné]
[گذشته کامل: perdonado]
صرف فعل
1
بخشیدن
عفو کردن
1.El presidente lo perdonó y ya no tendrá que ir a la cárcel.
1. رئیسجمهور او را عفو کرد و دیگر لازم نیست که او به زندان برود.
کلمات نزدیک
suposición
veredicto
acusación
declaración
supuesto
gasto
legislación
separación de poderes
legislativo
poder judicial
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان