[اسم]

el polo

/pˈolo/
غیرقابل شمارش مذکر

1 چوگان

  • 1.Estamos preparando a nuestros caballos para el polo.
    1. ما داریم اسب‌هایمان را برای چوگان آماده می‌کنیم.

2 قطب (جغرافیا)

  • 1.El Polo Sur es mucho más frío que el Polo Norte.
    1. قطب جنوب بسیار از قطب شمال سردتر است.

3 تی‌شرت یقه‌دار پولوشرت

  • 1.Te verás mejor si reemplazas la remera por un polo.
    1. اگر به‌جای تی‌شرت یک پولوشرت بپوشی، بهتر به‌نظر خواهی رسید.

4 قطب (فیزیک)

  • 1.Los polos opuestos de los imanes se atraen.
    1. قطب‌های مخالف آهن‌ربا یکدیگر را جذب می‌کنند.

5 مرکز قطب

  • 1.Este barrio es el polo cultural de la ciudad.
    1. این محله قطب فرهنگی شهر است.
  • 2.La protesta comenzó en el polo de la ciudad.
    2. اعتراض در مرکز شهر شروع شد.

6 بستنی یخی

  • 1.En verano me como por lo menos tres polos al día.
    1. در تابستان حداقل روزی سه تا بستنی یخی خوردم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان