[فعل]

prolongarse

/pɾˌolɔŋɡˈaɾse/
فعل بی قاعده فعل بازتابی
[گذشته: me prolongué] [حال: me prolongo] [گذشته: me prolongué] [گذشته کامل: prolongado]

1 ادامه داشتن ادامه یافتن

  • 1.El discurso del director de la escuela parecía prolongarse interminablemente.
    1. سخنرانی مدیر مدرسه به‌نظر می‌رسید که تا بی‌نهایت ادامه داشت.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان