[عبارت]

quedarse en blanco

/keðˈaɾse ɛm blˈanko/

1 یک دفعه همه‌چیز را فراموش کردن همه‌چیز از ذهن پریدن

  • 1.Ana tiene que repetir el examen oral porque la primera vez se quedó en blanco.
    1. "آنا" باید امتحان شفاهی را تکرار کند، زیرا دفعه اول یک دفعه همه‌چیز از ذهنش پرید.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان