Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . فیلمبرداری کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
rodar
/roðˈaɾ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: rodé]
[حال: ruedo]
[گذشته: rodé]
[گذشته کامل: rodado]
صرف فعل
1
فیلمبرداری کردن
فیلم گرفتن
1.El director quiere rodar la película en blanco y negro.
1. کارگردان میخواهد فیلم را سیاه و سفید فیلمبرداری کند.
کلمات نزدیک
reportaje
repartir
relato
reconocido
publicación
santísimo
taquillero
tambor
titular
vencer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان