Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . نمک
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la sal
/sˈal/
غیرقابل شمارش
مونث
1
نمک
1.Esta comida está sosa. Le falta sal.
1. این غذا بیمزه است. احتیاج به نمک دارد.
کلمات نزدیک
yaca
cáscara
aceituna
pasa
higo
pimienta
curry
vainilla
nuez moscada
pimentón
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان