Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . تامال
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el tamal
/tamˈal/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: tamales]
1
تامال
(نوعی غذای سنتی آمریکای جنوبی)
1.Hay un restaurante mexicano cerca que hace tamales de cerdo muy buenos.
1. یک رستوران مکزیکی در نزدیکی اینجا وجود دارد که تامال گوشت خوک بسیار خوشمزهای میپزد.
کلمات نزدیک
sorbo
somnolencia
sede
saborizante
rosario
vanguardia
variar
afecto
agitado
alcalde
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان