Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . سونامی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el tsunami
/tˈesunˈami/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: tsunamis]
1
سونامی
موج جزرومدی
1.El país ya comienza a reponerse del tsunami que arrasó con la costa.
1. کشور درحال بهبودیافتن از آن سونامی است که ساحل را تخریب کرد.
کلمات نزدیک
terremoto
cráter
cordillera
núcleo de la tierra
corteza terrestre
glaciar
valle
cuesta
orilla
cascada
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان