Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . نشانه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el vestigio
/bestˈixjo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: vestigios]
1
نشانه
اثر، رد
1.Se han encontrado vestigios de vida humana en zonas ahora inhabitables.
1. نشانههایی از زندگی انسانی در مکانهایی که در حال حاضر خالی از سکنه هستند، پیدا شدهاست.
کلمات نزدیک
rastro
sustraer
suplantación de identidad
furgoneta
municipal
conducta
averiguar
castigar
acoso
encubrimiento
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان