[قید]

à peine

/a pɛn/
غیرقابل مقایسه

1 به سختی به زحمت

  • 1.Elle respire à peine.
    1. او به سختی نفس می کشد.
  • 2.J'ai à peine réussi à m'échapper.
    2. به سختی موفق به فرار شدم.

2 الان تازه

  • 1.Nous avons à peine commencé à analyser ces données.
    1. ما آنالیز کردن این داده ها را تازه شروع کرده ایم.
  • 2.Pardonnez-moi, j'ai à peine fini mon travail.
    2. عذر می خواهم، الان کارم را تمام کردم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان