[فعل]

éclabousser

/eklabuse/
فعل گذرا
[گذشته کامل: éclaboussé] [حالت وصفی: éclaboussant] [فعل کمکی: avoir ]

1 خاطر (کسی را) مکدر کردن حال (کسی را) گرفتن

  • 1.Il cherche à nous éclabousser.
    1. او به دنبال گرفتن حال ماست.
  • 2.Sa conduite scandaleuse éclabousse toute sa famille.
    2. رانندگی مفتضحانه‌اش خاطر تمام خانواده‌اش را مکدر می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان