Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . روشن کردن (نور)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
éclairer
/ekleʀe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: éclairé]
[حالت وصفی: éclairant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
روشن کردن (نور)
پر نور کردن، نورانی کردن
1.J'ai utilisé des bougies pour éclairer la pièce.
1. من از شمعها برای روشن کردن اتاق استفاده کردم.
2.Un sourire éclaire son visage.
2. یک لبخند صورتش را نورانی میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
éclaircissement
éclaircir
éclaircie
éclairant
éclairagiste
éclaireur
éclaireuse
éclairé
éclat
éclatant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان