Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . پهن کردن
2 . گسترش دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
élargir
/elaʁʒˈiʁ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: élargi]
[حالت وصفی: élargissant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
پهن کردن
بزرگتر کردن
1.Ils vont élargir la route.
1. آنها جاده را پهن خواهند کرد.
2.Le but de la glace est d'élargir la pièce.
2. هدف [نصب] آینه این است که اتاق را بزرگتر کند.
2
گسترش دادن
توسعه دادن
1.L'entreprise va élargir sa gamme de produits.
1. شرکت گستره محصولاتش را توسعه خواهد داد.
2.La police a élargi la zone de recherche à la ville entière.
2. پلیس محل جستجو را به کل شهر گسترش داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
élancé
élancer
élancement
élan
élaguer
élargissement
élastique
élastomère
électeur
élection
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان