[اسم]

l'épaule

/epol/
قابل شمارش مونث
[جمع: épaules]

1 شانه

  • 1.Il a posé sa tête sur mon épaule.
    1. او سرش را روی شانه‌ام گذاشت.
  • 2.Un perroquet s'était perché sur son épaule.
    2. یک طوطی روی شانه‌اش نشسته بود.
être large d'épaule
شانه‌پهن بودن
  • Il est large d'épaules.
    شانه‌پهن است.

2 کتف

rôtir une épaule de veau
گوشت کتف گوساله را گریل کردن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان