[فعل]

éplucher

/eplyʃe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: épluché] [حالت وصفی: épluchant] [فعل کمکی: avoir ]

1 پوست گرفتن (میوه، سبزیجات)

مترادف و متضاد peler
  • 1.Je veux plus éplucher de carottes.
    1. دیگر نمی خواهم هویج ها را پوست بگیرم.
  • 2.Le cuisinier a épluché et haché une gousse d'ail.
    2. آشپز یک حبه سیر را پوست گرفت و خرد کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان