[صفت]

étourdi

/etuʀdi/
قابل مقایسه

1 گیج منگ، حواس پرت

  • 1.Le conducteur étourdi a laissé ses clés dans sa voiture.
    1. راننده‌ی گیج کلیدهایش را در ماشینش جا گذاشته است.
  • 2.Ma mère est étourdie : elle oublie toujours ses clés.
    2. مادرم حواس پرت است، همیشه کلیدهایش را فراموش می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان