[عبارت]

être brouillé avec

/ɛtʀ bʀuje avɛk/

1 با (کسی) دعوا کردن با (کسی) مشاجره داشتن

  • 1.Elle est brouillée avec sa cousine à cause d'un garçon.
    1. او با دختر عمویش با خاطر یک پسر دعوا می‌کند.
  • 2.Ils étaient brouillés avec nous à cause d'un idiot.
    2. آنها به خاطر یک احمق با ما مشاجره داشتند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان