[عبارت]

être contrarié

/ɛtʀ kɔ̃tʀaʀje/

1 ناراحت شدن دلخور شدن

  • 1.J'étais un peu contrarié parce que mon frère était en retard.
    1. کمی دلخور بودم چون برادرم دیر کرده بود.
  • 2.Vous avez le droit d'être contrarié.
    2. شما حق ناراحت شدن را دارید. [شما حق دارید ناراحت باشید.]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان