[عبارت]

être de mauvais poil

/ɛtʁə də movɛ pwal/

1 سرحال نبودن

  • 1.Ce matin j'ai été de mauvais poil.
    1. امروز صبح سرحال نبودم.
  • 2.Désolée, je suis de mauvais poil.
    2. متاسفم، من سرحال نیستم.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنای تحت اللفظی این عبارت "از موی بد بودن" است، این عبارت به قرن نوزدهم باز می گردد. مو چیزی است که قبل از پوست در یک انسان دیده می شود، مثل خلق و خو که اولین چیزی است که در فرد ظاهر می شود، به همین دلیل است که عبارت "از موی بد بودن" به معنی "خلق و خوی بد" است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان