[عبارت]

être sur le point de

/ɛtʀ syʀ lə pwɛ̃ də/

1 در حال (انجام کاری) بودن

  • 1.J'étais sur le point de partir lorsque tu m'as appelée.
    1. هنگامی که تو به من زنگ زدی، من در حال رفتن بودم .
  • 2.Vous êtes sur le point de terminer vos études.
    2. شما در حال تمام کردن تحصیلاتتان هستید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان