[اسم]

l'aboiement

/abwamɑ̃/
قابل شمارش مذکر

1 پارس (سگ) (عمل) پارس کردن

  • 1.Les aboiements constants du chien m'exaspèrent.
    1. پارس‌های مداوم سگ من را عصبی می‌کند.
  • 2.Les aboiements de ce chien durent à longueur de journée.
    2. پارس کردن‌های این سگ در تمام طول روز ادامه دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان