[فعل]

aboyer

/abwaje/
فعل بی قاعده فعل ناگذر
[گذشته کامل: aboyé] [حالت وصفی: aboyant] [فعل کمکی: avoir ]

1 پاس کردن (سگ)

  • 1.Mon chien aboie toujours lorsqu'il voit un chat.
    1. سگم هنگامی که گربه‌ای را می‌بیند همیشه پاس می‌کند.
  • 2.Notre chien aboie rarement quand il garde la maison.
    2. سگ ما هنگامی که در خانه نگهبانی می‌دهد به ندرت پاس می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان