Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . به فرزندی پذیرفتن
2 . تصویب کردن
3 . اتخاذ کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
adopter
/adɔpte/
فعل گذرا
[گذشته کامل: adopté]
[حالت وصفی: adoptant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
به فرزندی پذیرفتن
adopter un enfant
بچهای را به فرزندی گرفتن
1. Ce couple a adopté un enfant.
1. این زوج یک بچه را به فرزندی پذیرفتهاند.
2. Ils ont adopté un petit Haïtien.
2. آنها یک [پسر] کوچک اهل هائیتی را به فرزندی پذیرفتهاند.
2
تصویب کردن
پذیرفتن، قبول کردن
adopter un projet de loi/l'amendement/un budget...
لایحه/متمم [اصلاحیه]/بودجه... را تصویب کردن
1. L'Assemblée nationale avait adopté les préliminaires de la paix.
1. مجلس شورای ملی مقدمات صلح را پذیرفته بود.
2. Le gouvernement a adopté une nouvelle loi.
2. دولت یک لایحه جدید تصویب کرد.
3
اتخاذ کردن
اختیار کردن، به کار گرفتن
adopter un attitude/une position/une méthode...
رفتاری/موقعیتی/متودی... را اتخاذ کردن
1. La banque a adopté de nouvelles mesures de sécurité.
1. بانک اقدامات امنیتی جدید اتخاذ کرده است.
2. La société a adopté un nouveau règlement intérieur.
2. شرکت یک مقررات داخلی جدید اتخاذ کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
adonner
adolescent
adolescence
ado
adn
adoptif
adoption
adopté
adorable
adorateur
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان