[فعل]

aggraver

/aɡʁavˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: aggravé] [حالت وصفی: aggravant] [فعل کمکی: avoir ]

1 تشدید کردن بدتر کردن

  • 1.La sécheresse aggrave l'inquiétude des paysans.
    1. خشکسالی نگرانی دهقانان را تشدید می‌کند.
  • 2.Mon cousin a aggravé le problème en mentant.
    2. پسرعمویم با دروغ گفتن مشکل را بدتر کرد.

2 افزایش دادن بیشتر کردن

  • 1.Elle se tait et ainsi aggrave les soupçons contre elle.
    1. او سکوت می‌کند و به این ترتیب بدگمانی‌ها را علیه خودش بیشتر می‌کند.
  • 2.Les nouveaux impôts ont aggravé les pertes de l'entreprise.
    2. مالیات‌های جدید خسارات شرکت را افزایش دادند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان