[اسم]

l'aristocratie

/aʁistɔkʁasi/
قابل شمارش مونث

1 حکومت اشراف اشراف سالاری

  • 1.Aristocratie et oligarchie
    1. حکومت اشراف و گروهه‌سالاری

2 (طبقه) اشراف اشرافیت

  • 1.Il n'y avait aucun respect pour l'aristocratie du pays.
    1. هیچ احترامی برای (طبقه) اشراف کشور وجود نداشت.
  • 2.Je refuse de m'allier à l'aristocratie.
    2. من از پیوستن به (طبقه) اشراف امتناع می‌کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان