Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . بازرس
2 . شنونده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
l'auditeur
/oditœʀ/
قابل شمارش
مذکر
[مونث: auditrice]
1
بازرس
مامور رسیدگی
1.C'est un auditeur de la Cour des comptes.
1. او یک مامور رسیدگی دیوان حسابرسی است.
2.Les auditeurs devront vérifier toutes les pièces justificatives.
2. بازرسها باید تمام مدارک اثباتکننده را بررسی کنند.
2
شنونده
1.Les auditeurs viennent pendant l'émission.
1. شنوندگان در طول برنامه میآیند.
2.Nos auditeurs peuvent nous appeler tous les jours à 15 h pour nous poser toutes leurs questions sur le jardinage.
2. شنوندگان ما میتوانند هر روز در ساعت 15 برای پرسیدن تمام سوالات مربوط به باغداریشان از ما، با ما تماس بگیرند.
تصاویر
کلمات نزدیک
audit
audiovisuel
audio-guide
audio
audimat
auditif
audition
auditionner
auditoire
audrey
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان