[اسم]

l'auditeur

/oditœʀ/
قابل شمارش مذکر
[مونث: auditrice]

1 بازرس مامور رسیدگی

  • 1.C'est un auditeur de la Cour des comptes.
    1. او یک مامور رسیدگی دیوان حسابرسی است.
  • 2.Les auditeurs devront vérifier toutes les pièces justificatives.
    2. بازرس‌ها باید تمام مدارک اثبات‌کننده را بررسی کنند.

2 شنونده

  • 1.Les auditeurs viennent pendant l'émission.
    1. شنوندگان در طول برنامه می‌آیند.
  • 2.Nos auditeurs peuvent nous appeler tous les jours à 15 h pour nous poser toutes leurs questions sur le jardinage.
    2. شنوندگان ما می‌توانند هر روز در ساعت 15 برای پرسیدن تمام سوالات مربوط به باغداری‌شان از ما، با ما تماس بگیرند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان