[اسم]

l'autocratie

/otokʁasi/
قابل شمارش مونث

1 حکومت مطلق حکومت مستقل

  • 1.Je parle des relations entre la démocratie occidentale et l'autocratie russe.
    1. من از ارتباطات بین دموکراسی غربی و حکومت مطلق روس صحبت می‌کنم.
  • 2.Les dictateurs pratiquent l'autocratie.
    2. دیکتاتورهای حکومت مطلق برقرار می‌کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان