[قید]

autour

/otuʀ/
غیرقابل مقایسه

1 دور تا دور گرداگرد

  • 1.Ce village est très joli avec ces vignes autour.
    1. این دهکده بسیار زیباست با درخت‌های مو [تاک] گرداگردش.
  • 2.Elle a noué un ruban autour du cadeau.
    2. او یک ربان دور تا دور هدیه گره زد [بست].

2 اطراف پیرامون

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان