[عبارت]

avoir une sensibilité à fleur de peau

/avwaʁ yn sɑ̃sibilite a flœʁ də po/

1 بی‌نهایت حساس بودن

  • 1.Gise avait du mal à dominer sa sensibilité, il avait une sensibilité à fleur de peau.
    1. "گیز" در تسلط بر (میزان) حساسیتش مشکل داشت، او بی‌نهایت حساس بود.
  • 2.Il a une sensibilité à fleur de peau.
    2. او بی‌نهایت حساس است.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت اللفظی این عبارت "داشتن حساسیتی مانند برگ گل" است که در حققیت کنایه از "بی‌نهایت حساس بودن" است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان