[فعل]

bafouiller

/bafujˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: bafouillé] [حالت وصفی: bafouillant] [فعل کمکی: avoir ]

1 جویده جویده حرف زدن من من کردن

  • 1.L'émotion le faisait bafouiller.
    1. احساساتش او را به من من کردن انداخت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان