[اسم]

la betterave

/bɛtʁav/
قابل شمارش مونث

1 چغندر لبو

  • 1.J'ai essayé le blé, le maïs et la betterave.
    1. من گندم، ذرت و چغندر را امتحان کردم.
  • 2.Les betteraves rouges ont un fort pouvoir colorant.
    2. چغندرهای قرمز قدرت رنگ‌دهی زیادی دارند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان