[اسم]

la bizarrerie

/bizaʀʀi/
قابل شمارش مونث

1 آدم عجیب و غریب چیز عجیب و غریب

  • 1.Il y a des bizarreries dans son comportement en ce moment.
    1. در حال حاضر در رفتارش چیز عجیب غریبی وجود دارد.
  • 2.J'ai vu cette bizarrerie dans le cirque.
    2. من این آدم عجیب و غریب را در سیرک دیدم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان